شرايطي که اين روزها به دليل سرما و يخبندان و برف فراوان براي کشور پيش آمده، نه تنها براي دولت بلکه براي کل نظام جمهوري اسلامي، آزموني بزرگ به شمار ميآيد. آزمون از اين جهت که تا چه اندازه توانايي رو در رو شدن با مشکلات خلق الساعه را دارد و آيا اگر اين بحران طبيعي ادامه يابد چه اندازه در حل آن پويايي لازم را دارد.
طبيعي است که در هر نقطه از دنيا ممکن است حادثهاي غير طبيعي يا به اصطلاح غير مترقبه پديد آيد. اين حادثه ميتواند مربوط به خشم طبيعت باشد، چنان که ميتواند مربوط به حادثهاي شبيه جنگ و حمله دشمن باشد.
وقتي چنين حادثهاي پيش آيد روشن است که در آن لحظه فرصت فکر کردن نيست. ضرباتي که فرود ميآيد، موانعي که براي کار و خدمت به مردم پيش ميآيد و وضعيت رواني که در جامعه ايجاد ميشود، همواره مانع از آن است که بتوان در آن لحظه تصميم جدي و خلقالساعه درست گرفت.
با توجه به اين واقعيت، مهم آن است که در اين لحظات دولت و نظامي که اين دولت متعلق به آن است، بتواند بحران پديد آمده را حل و هضم کرده و در ميانه اين عرصات به فرياد مردم برسد. در غير اين صورت اندکي نخواهد گذشت که تلفات ناشي از بحران گسترده و گسترده شده و هر لحظه فضا را براي تصميم گيران تنگ تر خواهد کرد.
همه ما از اين الفبا آگاهيم که دولت و نظام بايد از پيش از حادثه آمادگي لازم را داشته باشند، اما متأسفانه وقتي به فکر آن ميافتيم که زمان لازم براي مقابله با بحران را نداريم. بنابراين در ميانه بحران، خودمان بحران زده شده و چنان تصميمات عجولانه ميگيريم که نه تنها سودي به حال مردم ندارد، بلکه سبب ضررهاي بيشتر و بيشتر هم ميشود.
به نظرم نکته مهم چيز ديگري است. ممکن است امروز حادثهاي طبيعي مانند برف و يخبندان پيش آيد و براي مردم قابل توجيه و تحمل باشد، گرچه همين جا هم عدم آمادگي نظام براي پاسخ گويي به مشکلات مردم همچنان توجيه ناپذير است، اما اشکال وقتي جدي تر خواهد شد که اين حادثه، نوعي حادثه نظامي باشد که به هر حال ممکن است پديد آيد و همزمان صدها مرکز توليد برق و نفت و گاز و غيره را هدف قرار دهد. بحث از احتمال وقوع اين وضعيت به معناي ترساندن مردم نيست، بلکه هشدار دادن به دولت و مسئولان است.
ميشود تصور کرد که مسئولي از اين قبيل مطالب خوشش نيايد، اما جاي شکرش باقي است که نويسنده اين سطور سمتي ندارد که از فردا مجبور باشد با نوشته يا فرمان آن مسئول از سمتش کنار برود و احيانا تحقير شود.
مهم آن است که مردم توجه داشته باشند در آن لحظه خطر، عذرخواهي هيچ مسئولي در هيچ ردهاي گره از مشکلات آنان نخواهد گشود. در اين صورت آيا کشور آمادگي لازم را براي مقابله با بحران دارد؟
تجربه اين روزها نشان داد که به رغم دلسوزي مسئولان براي مردم و تلاش شمار فراواني از نيروهاي دولتي (که البته گاه تبليغاتشان بيش از کارکردنشان است) آمادگي چيزي نيست که يک روزه پديد آيد. آمادگي حسي ميخواهد که ميبايست در نهاد نظام و دولت و مردم وجود داشته باشد. آمادگي وقتي پديد ميآيد که چرخ مملکت درست بچرخد و اين چرخ وقتي درست خواهد چرخيد که همه چيز سرجاي خودش و به اندازه خودش باشد. چيزي که در حال حاضر شاهد آن نيستيم. ما همچنان در حسرت آن هستيم که در روي پاشنه بچرخد، اما گاهي اوقات نه روي پاشنه بلکه در هوا ميچرخد.
اکنون که به دفعات از صدا و سيما يا منابع خبري ديگر خبر قطع برق و گاز منطقهاي را ميشنويم ميتوانيم – و شايد نتوانيم – تصور کنيم که چه بر سر مردمي ميآيد که با پنج تا بيست و پنج درجه زير صفر با مشکل فقدان گاز يا برق روبرو ميشوند. اما آيا اين امر که بسا تا چندين روز ديگر طول بكشد، هشدار لازم را براي مقابله با بحران به ما ميدهد؟ بارها اين امر را تجربه کردهايم. بارها ديده ايم که کشوري پر حادثه داريم. اما معمولا با شعار سپري کرديم. هنوز فراموش نکرديم که کمتر از دو ماه پيش رئيس شرکت گاز اعلام کرد: ما امسال قطعي گاز نخواهيم داشت.
اما جالب آن است که در باب سياست، شعارهايمان همواره جدي و تند است، و گرچه حق با ماست اما اگر خداي ناکرده دشمن از حد تعادل خارج شد و بر اثر تندخويي و بيخردي او بحراني پديد آمد، آيا با تجربهاي که در اين روزها داريم، ميتوانيم بحران پديد آمده را در حد تأمين حداقل نيازهاي مردم از برق و بنزين و آب و گاز و نان تأمين کنيم؟
فقط اميدواريم.